» . |
پیغام مدیر : محمد رضا ابطحی مقدم
(((بسم الله الرحمن الرحیم )))
که را می جویی ؟
گاه از غم او ، دست زجان می شویی
گه قصه ی او به درد دل مـــــی گویی
ســـــرگشته چرا گرد جهان می پویی
کو از تو برون نیست ، که را می پویی
// مولوی //
بزرگان پهنایی
رویدادهای روستای پهنایی
تصاویر شهدای پهنـــــــایی
محصــــــولات کشـــــــاورزی پهنایی
پروژه ها و اقدامات انجام شده توسط دهیاری پهنایی
تصاویر اماکن عمومی روستای پهنایی
آمــــوزش و ترفــــندهای رایانه ای
مطالب سیاسی و فرهنــــگی
مطالب مــذهبی واســـلامی
مطالب هـــنری وعاشقانه
نکته های جالب از هرجا
مناسبت های مختلف
مطالب بهــداشتی
مطالب آموزشی
مطالب متفرقه
تصاویر دیدنی
مقاله ها
سخنان مقام معظم رهبـــــری
سخنان گهربارحضرت امام خمینی (ره)
برای جستجو در همین صفحه وبلاگ واژه کلیدی مورد نظرتان را وارد کنید :
بازدید امروز: 293 نفر
بازدید دیروز: 11 نفر
کل بازدید: 155143 نفر
قسمت 1
کلمات کلیدی:
در صورتی که بدنبال مبحثی میگردید که چندان تخصصی نیست و یا واژههای بکار گرفته در آن جنبه عمومی دارد میتوانید کلماتی که احتمالا در عنوان مطالب یا صفحات بکار میرود را انتخاب کنید حتی به صورت پیشرفته تر میتوانید یک جمله را که احیانا عنوان مقاله است را به صورت کامل انتخاب و برای جستجو وارد کنید.
به خاطر داشته باشید که استفاده از واژگان رایج مثل ضمایر ، افعال و... چه در زبان فارسی و چه در زبان انگلیسی نمیتواند بعنوان یک واژه کلیدی مهم به حساب آید چرا که استفاده از آنها آنقدر زیاد است که دیگر تاثیری در جستجو ندارد....
عید سعید فطر برهمه مسلمانان جهان مبارکباد
مهربان پروردگار! به پاسداشت مهرورزی تو، روزه گرفتیم و اکنون به نماز فطرت، پاک میرویم و در آبی رحمتت روح و جان می شوییم و تن پوش آمرزش بر تن می نماییم. در این لحظه های سبز استجابت، شاخه های نخل آرزو را در دست می گیریم و ظهور موعود آخرین را از تو میخواهیم.
عید سعید فطر، عید آسودگی از آتش غفلت و رهیدگی از زنجیر نفس، بر میهمانان حضرت حق مبارک باد.
****************************
مسلمانان روزه دار که ماه رمضان را به روزه دارى به پا داشته و از خوردن و آشامیدن و بسیارى از کارهاى مباح دیگر امتناع ورزیده اند، اکنون پس از گذشت ماه رمضان در نخستین روز ماه شوال اجر و پاداش خود را از خداوند می طلبند، اجر و پاداشى که خود خداوند به آنان وعده داده است.
امیرالمؤمنین، حضرت على (علیه السلام) در یکى از اعیاد فطر خطبه اى خوانده اند و در آن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بیم داده اند که:
اى مردم! این روز شما روزى است که نیکوکاران در آن پاداش می گیرند و زیانکاران و تبهکاران در آن مأیوس و ناامید می گردند و این شباهتى زیاد به روز قیامتتان دارد، پس با خارج شدن از منازل و رهسپار جایگاه نماز عید شدن، به یاد آورید خروجتان از قبرها و رفتنتان را به سوى پروردگار، و با ایستادن در جایگاه نماز به یاد آورید ایستادن در برابر پروردگارتان را و با بازگشت به سوى منازل خود، متذکر شوید بازگشتتان را به سوى منازلتان در بهشت برین، اى بندگان خدا، کمترین چیزى که به زنان و مردان روزه دار داده میشود این است که فرشته اى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا میدهند و میگویند:
«هان! بشارتتان باد، اى بندگان خدا که گناهان گذشته تان آمرزیده شد، پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه بقیه ایام را بگذرانید.»
عارف وارسته ملکى تبریزى درباره عید فطر آورده است: «عید فطر روزى است که خداوند آن را از میان دیگر روزها بر گزیده است و ویژه هدیه بخشیدن و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته و آنان را اجازه داده است تا در این روز نزد حضرت او گرد آیند و بر خوان کرم او بنشینند و ادب بندگى بجاى آرند، چشم امید به درگاه او دوزند و از خطاهاى خویش پوزش خواهند، نیازهاى خویش به نزد او آرند و آرزوهاى خویش از او خواهند و نیز آنان را وعده و مژده داده است که هر نیازى به او آرند، برآوره و بیش از آنچه چشم دارند به آنان ببخشند و از مهربانى و بنده نوازى، بخشایش و کارسازى در حق آنان روا دارد که گمان نیز نمیبرند.»
روز اول ماه شوال را بدین سبب عید فطر خوانده اند که در این روز، امر امساک و صوم از خوردن و آشامیدن برداشته شده و رخصت داده شد که مؤمنان در روز افطار کنند و روزه خود را بشکنند. ابتداى خوردن و آشامیدن را افطار می نامند و از این رو است که پس از اتمام روز و هنگامى که مغرب شرعى در روزهاى ماه رمضان، شروع میشود، انسان افطار می کند یعنى اجازه خوردن پس از امساک از خوردن به او داده می شود.
عید آمد و عید آمد و آن بخت سعید آمد
برگیرو دهل می زن کان ماه پدید آمد
***
عید آمد ای مجنون، غلغل شنواز گردون
کان معتمد سدره از عرش مجید آمد
***
عید آمد ره جویان ، رقصان وغزل گویان
کان قیصر مه رویان زان " قصر مشید"(6) آمد
***
صد معدن دانایی مجنون شد و سودایی
کان خوبی و زیبایی بی مثل و ندید آمد
***
زان قدرت پیوستن ، داوود نبی مستش
تا موم کند دستش ، گر سنگ و حدید آمد
***
عید آمد و ما بی او عیدیم بیا تا ما
برعید زنیم این دم کان خوان و ثرید (7)آمد؟
***
زو زهر شکرگردد، زو ابرقمر گردد
زو تازه وتر گردد هرجا که قدید(8) آمد
***
برخیز و به میدان رو ، در حلقه رندان رو
رو جانب مهمان رو کز راه بعید آمد
***
غمهاش همه شادی ، بندش همه آزادی
یک دانه بد و دادی ، صد باغ مزید آمد
***
من بنده آن شرقم ، در نعمت آن غرقم
جز نعمت پاک او منحوس و پلید آمد
***
بربند لب و تن زن چون غنچه و چون سوسن
رو صبرکن از گفتن چون صبر کلید آمد "
اخبار شهرستان قاین واستان خراسان را در قاین نیوز بیابید
((( برای اطلاع از اخبار شهرستان قاینات وخراسان جنوبی به آدرس بالا بروید )))
امام ابومحمد حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام؛ دومین پیشوا از امامان معصوم اهل بیت، یکی از پنج تن آل عبا و نخستین سبط رسول خدا (ص) است که پیامبر بزرگوار اسلام او و برادرش را دو سرور جوانان بهشت و دو گل خوشبوی خویش نامید .
مادرش فاطمه علیها السلام دخت گرامی رسول الله و بانوی بانوان جهان می باشد .
زادگاه شریفش مدینه و زمان تولد این مولود مبارک، بنابر مشهور عامه و خاصه پانزدهم رمضان سال سوم و یا دوم هجرت بوده است. البته در این مورد اقوال دیگری نیز نقل گردیده است. مثلا بعضی بجای رمضان، ماه شعبان را ذکر نموده اند که گویا با تولد حضرت حسین بن علی (ع) اشتباه کرده اند. در هر صورت نظر قطعی تر همان است که بیان گردید .
امام حسن(ع) نخستین فرزند امام علی بن ابیطالب و حضرت فاطمه علیها السلام است. محدث عظیم الشان شیعی، ثقه الاسلام کلینی در کتاب کافی از حضرت امام صادق (ع) روایت می کند که فاصله بین ولادت امام حسن و امام حسین (ع) فقط یک طُهر بوده و بین زاده شدن این دو برادر شش ماه و ده روز فاصله شده است ( طُهر = پاکیزگی را از عادت زنانگی ) . بنابراین معلوم می شود که مدت حمل حضرت حسین (ع) شش ماه بود که علی ابن ابراهیم قمی ، مفسر عالیقدر شیعی نیز در تفسیر خود به این نکته اشاره نموده است .
اما این مطلب با آنچه که درباره تاریخ ولادت دو برادر ثبت کرده اند، سازگار نیست . زیرا ولادت حضرت حسین (ع) در شب پنجم شعبان سال سوم یا چهارم هجرت روی داده است و در نتیجه بین میلاد این دو برادر ده ماه و بیست روز فاصله بوده است که ابن شهر آشوب نیز در کتاب « المناقب » همین مبنا را پذیرفته است . البته اگر تولد امام حسن (ع) را سال دوم و تولد امام حسین (ع) را سال چهارم بدانیم ، این فاصله یک سال و ده ماه و بیست روز خواهد شد که با روایت قُتاده هماهنگی دارد ، زیرا او گفته است که فاصله بین ولادت دو برادر، یکسال و ده ماه بوده است.
با توجه به آنچه گذشت ، میتوان نتیجه گرفت که روایت نخست ، اندکی مخدوش شده است و گویا راوی در اثر فراموشی ، مدت حمل حضرت حسن (ع) را به حضرت حسین (ع) نسبت داده است ، بدین معنی که امام فرموده فاصله بین میلاد برادر بزرگ و حمل برادر کوچک فقط یک طُهر بوده و سپس مدت حمل برادر بزرگ را شش ماه تعیین کرده ، اما راوی این مدت را به برادر کوچک نسبت داده است . البته احتمال می رود که این اشتباه از نویسندگان در هنگام نوشتن روی داده باشد . در هر صورت تردیدی نیست که فاصله بین میلاد این دو امام بزرگوار بیش از ده ماه بوده است . واقدی در کتاب « المغازی » می نویسد: بین ولادت امام حسن (ع) و حمل امام حسین (ع) مدت 50 روز فاصله شده است .
هنگامی که امام حسن (ع) پا به عرصه گیتی نهاد ، فاطمه زهرا سلام الله علیها از همسر خود خواست که او را نامگذاری کند ، اما علی (ع) فرمود که من در نامگذاری او بر پیامبر بزرگوار اسلام پیشی نمی جویم ، تا آنکه رسول خدا به خانه آنان وارد شد و نوزاد جدید را به خدمت حضرتش بردند . ایشان در گوش راست وی اذان و در گوش چپش اقامه گفتند و او را « حسن » نامیدند ، اسمی که هرگز در دوران جاهلیت شنیده نشده بود .
کلینی در کتاب کافی به نقل از ششمین امام (ع) می نویسد که حضرت رسول (ص) با دست خود برای نواده خویش گوسفندی عقیقه کرد و فرمود :
« با نام خدا، این عقیقه را برای حسن تهیه می کنم . »
سپس عرضه داشت :
« بار پروردگارا استخوانش را بجای استخوان او ، گوشتش را بجای گوشت او ، خونش را بجای خون او و مویش را بجای موی او عقیقه می کنم ، خداوندا این عقیقه را پناه و نگاهبان محمد و آل محمد قرار ده . »
در روایت دیگر آمده که حضرت دو قوچ کبود رنگ عقیقه فرمودند ، ولی گویا اصل روایت این بوده که ایشان برای هر یک از دو نواده خود یک گوسفند عقیقه کرده است ، همانگونه که ابن سعد در « الطبقات الکبری » به همین نکته اشاره نموده است . در ادامه روایت آمده است که رسول گرامی به قابله یک ران گوسفند و یک دینار طلا بخشید . سپس موی سر فرزند دلبند دختر خود را تراشید و امر کرد که هم وزن این مو ، نقره صدقه بدهند که وزن آن اندکی بیش از یک درهم شد . بعضی گفته اند که حضرت به دختر خود امر کرد که اینکارها را انجام دهد .
بدینگونه بود که عقیقه نمودن و صدقه دادن نقره هموزن موی نوزاد از سنتهای دائمی اسلامی نزد دانشمندان گردید .
همچنین پیامبر اسلام (ص) سر مبارک حسن بن علی (ع) را به ماده خوشبوئی آغشته فرمود و این کار را در مقابل عمل دوران جاهلیت انجام داد که سر طفل را بخون آغشته می نمودند .
در کتاب اُسدُ الغابه از ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب نقل شده که گوید من به رسول خدا عرض کردم : « یا رسول الله در خواب دیدم که عضوی از اعضای شما در خانه من است » . حضرت فرمود : « خیر است ، بزودی فاطمه فرزندی می آورد و تو او را شیر می دهی . » زمانی بیش نگذشت که امام حسن (ع) پای به جهان نهاد و ام الفضل او را شیر داد .
امام حسن (ع) فقط یک کنیه داشت و آن « ابومحمد » است که جد بزرگوارش برای او قرار داد . مشهورترین القاب ایشان عبارتند از : تقی ، زکی ، سبط .
نقش نگین انگشتری آن بزرگوار را چند گونه نقل نموده اند : الفصول المهمه آنرا « العزه لله وحده » نقل می کند . وافی و کتابهای دیگر از امام ابوالحسن الرضا (ع) عبارت « العزه الله » را روایت می نمایند . صاحب بن عباد در کتاب « عنوان المعارف » جمله « الله اکبر و به استعین » را ذکر می کند و وافی بنقل از امام ششم می نویسد که نقش نگین هر دو نور چشم رسول خدا « حسبی الله » بوده است .
حضرت حسن (ع) در زمان پادشاهی معاویه می زیست ( بهتر آنست ، بگوییم : معاویه در زمان امامت امام حسن (ع) خود را پادشاه خواند ) . سفینه ، خادم رسول الله سمت دربانی حضرتش را بر عهده داشت .
از این امام بزرگوار مجموعا پانزده فرزند بر جای مانده که عبارتند از :
زید ، ام الحسن و ام الحسین از مادری بنام بشیر بنت ابی مسعود ؛ حسن از مادری بنام خوله بنت منضور ؛ عمر، قاسم و عبدالله از مادری کنیز ؛ عبدالرحمن که مادر او هم کنیز بوده است ؛ حسین، طلحه و فاطمه از مادری بنام ام اسحق بنت طلحه بن عبدالله ، فاطمه ، ام سلمه و رقیه که مادرانشان متفاوت بوده اند . از این فرزندان فقط حسن و زید صاحب نسل بوده اند ، ولی از سیزده نفر دیگر نسلی بر جای نمانده است .
((( اخبار شهرستان قاینات در پایگاه اطلاع رسانی قاین نیوز )))
[زینب شیخلر ]
گروهى از کودکان براى اولین روز مدرسه روزشمارى مى کنند و گروهى دیگر از مواجه شدن با مدرسه دچار ترس و وحشت مى شوند. رفتن به مدرسه از یک طرف مقدمه اى براى آغاز راستى ها و تلاش هاى دستجمعى کودکان است و از طرف دیگر زمانى براى جدایى از پدر و مادر و دور بودن از محیط خانه است. کلاس نیز در عین حال که محل جمع شدن و وحدت گروهى است، مى تواند محلى براى آغاز و رشد اضطراب ها و نگرانى هاى کودک به شمار آید. در این میان نقش والدین و اطرافیان کودک از یک سو و آموزگاران و مربیان مدرسه از سوى دیگر بسیار حساس و مهم است.
براى خیلى از کودکان تجربه روز اول مدرسه مى تواند خیلى سنگن و هولناک باشد، زیرا کودک در عین حال که دور از خانه و پدر و مادرش است باید با محیطى کاملاً جدید و شاید ترس آور آشنا شود و خود را با آن سازگار کند.اغلب کودکان نگران برآورده شدن نیازهاى اولیه خود هستند و هیچ تصورى از خواست و انتظارات پدر و مادر خود در این باره که آیا شاگرد خوبى بوده است یا نه، ندارند. موضوعاتى که فکر اغلب کودکان نوآموز کلاس اول را در محیط مدرسه به خود مشغول مى کند و آنها را دچار ترس و اضطراب مى کند این است که:
اگر گم شوم، چه کار کنم توالت مدرسه کجاست اگر گرسنه ام شد چه کار کنم و چه کسى دوست من مى شود
به نظر کودکان خردسال، یک مدرسه کوچک، فضاى ناشناخته اى است که اتاق هاى بى شمارى دارد که ممکن است در آن گم شود. یکى از کارهایى که پدر و مادر مى توانند به منظور کاستن از ترس و وحشت کودک از محیط مدرسه انجام دهند این است که چند روز قبل از بازگشایى مدارس فرزندشان را به آن جا ببرند و او را با حیاط و کلاس ها آشنا کنند. این کار موجب آرامش خیال کودک مى شود و به میزان زیادى از نگرانى هاى او مى کاهد. اگر کودکى با سرویس هاى مخصوصى به مدرسه مى رود، چه کسى او را تا مدرسه همراهى مى کند. شاید از این که در حیاط و راهروهاى مدرسه سرگردان شود، دچار ترس و دلهره شود. در چنین شرایطى خوب است پدر و مادر براى چند روز اول بازگشایى مدارس با همراهى کردن سرویس مدرسه یا رساندن خود به مدارس، کودک را در پیدا کردن مسیر کلاس کمک کنند. روش دیگر این است که طرحى از مدرسه براى کودک رسم کنند و شماره کلاس یا اسم آموزگارش را به او یاد دهند و چندین بار با او تمرین کنند تا اگر احتمالاً در مدرسه سرگردان شد، بتواند به کلاس برگردد.
بدون تو مى ترسم
اغلب کودکان زمانى که روز اول مدرسه از والدینشان جدا مى شوند بسیار مضطرب و پریشان اند. حتى ممکن است کودکانى که قبلاً به مهد کودک یا آمادگى رفته اند نیز دچار ترس و نگرانى شوند. در چنین شرایطى باید این اطمینان به کودک داده شود که مى تواند در مدرسه دوستان جدیدى پیدا کند و ساعات خوشى با آنها داشته باشد. بعضى از آموزگاران به کودکان اجازه مى دهند براى چند روز اول مدرسه، کتاب یا یکى از اسباب باز ى هاى مورد علاقه خودشان را به کلاس بیاورند. پدر و مادر نیز مى توانند با شرح کارهاى خود در طول روز و اطمینان دادن به کودک که هنگام تعطیلى مدرسه منتظر او خواهند بود، از دلهره او بکاهند.اغلب مدارس ابتدایى داراى دستشویى ها و توالت هایى خارج از ساختمان مدرسه اند و براى اکثر کودکان یافتن توالت مهم ترین و اصلى ترین مشکل است. علاوه بر این، آموزگاران دوره ابتدایى بویژه کلاس اولى ها بارها گفته اند که براى نشان دادن توالت به کودکان ناچار به ترک کلاس هستند، زیرا نمى خواستند شاهد صحنه دردناکى در کلاس باشند. بنابراین بهتر است محل دستشویى و توالت را از قبل با فرزندتان پیدا کنید تا او هنگام نیاز به آن سر درگم و مضطرب نشود.ضمن آن که هنگام انتخاب لباس و شلوار براى کودک دقت کنید که هرچه کمتر زیپ و دکمه و بند شلوار داشته باشد، زیرا او باید بتواند به راحتى آنها را باز و بسته کند و به تنهایى از عهده توالت رفتن خود برآید.
همه کودکان عادت دارند در طول روز میوه، خوراکى یا لقمه کوچکى بخورند و معمولاً تهیه این خوراکى به عهده مادر است. چه خوب است مادر هنگام درست کردن توشه نیم روز کودک، از او کمک بگیرد تا فرزندش بداند چه چیزى همراه خود به مدرسه مى برد و با آمادگى ذهنى قبلى شروع به خوردن آن کند.
چه کسى دوست من مى شود
یکى دیگر از موضوعاتى که فکر اغلب کودکان را به خود مشغول مى کند، این است که با چه کسانى دوست خواهد شد کودک بطور حتم مى داند که با عده زیادى کودک هم سن و سال خود آشنا خواهد شد، ولى این که با چه کسى مى تواند رابطه عمیق ترى و حتى صمیمانه ترى ایجاد کند قدرى دلهره و اضطراب در او به وجود مى آورد.
خیلى از مدارس ابتدایى مراحل ثبت نام و پذیرش را در ایام تابستان انجام مى دهند. پدر و مادر مى توانند با همکارى اولیاى مدرسه نشانى چند نفر از همکلاسى هاى آینده فرزندشان را تهیه کنند و با ایجاد آشنایى مختصر بین بچه ها این اضطراب و نگرانى را از دل آنها در آورند.
اگر روز اول مدرسه با فرزندتان به مدرسه مى روید مجدداً آموزگارش را به او معرفى کنید و به کودک نیز اجازه دهید تا خودش را به آموزگارش معرفى کند. سعى کنید با رفتار و عمل خود اعتمادتان را نسبت به معلمان و مربیان مدرسه نشان دهید تا از این طریق کودک احساس امنیت لازم را به دست آورد. به بیان دیگر اگر والدین نسبت به صلاحیت و شایستگى آموزگاران، مربیان و مدیران مدرسه تردید داشته باشند این احساس شک و دودلى عیناً به کودک منتقل مى شود و کودک را دچار اضطراب و نگرانى مى کند. زمانى که قصد ترک فرزندتان را دارید حتماً با او خداحافظى کنید و با اطلاع کودک از او جدا شوید. هیچگاه خود را در گوشه اى پنهان نکنید، زیرا این کار شما موجب سلب اعتماد کودک از شما مى شود و کمتر حرف ها و نصیحت هایتان را باور خواهد کرد.چنانچه در لحظه آخر فرزندتان به شما چسبید و از رفتن به کلاس امتناع کرد اصلاً نگران و دلگیر نشوید، زیرا عکس العمل شما تأثیر منفى بر کودک مى گذارد و او را بیشتر ناراحت مى کند.
در چنین شرایطى مى توانید از مربیان و مشاوران مدرسه که در این باره باتجربه اند کمک بگیرید و به آنها اجازه دهید با شیوه خود کودک را به کلاس درس راهنمایى کنند. بعضى از والدین قبل از ترک کودک یک داستان یا یک شعر کوتاه براى فرزندشان مى خوانند. این کار موجب مى شود که کودک رنج جدایى را بهتر تحمل کند. گروهى از معلمان نیز اول صبح برنامه روزانه کلاس را مرور مى کنند و با توضیح و تشریح فعالیت هاى آن روز نگرانى و اضطراب را از دل کوچک بچه ها دور مى کنند.
رمضان ؛ ماه خودسازى
خودسازى از خودشناسى آغاز مىشود. نخست باید خود را شناخت تا بتوان خود را ساخت، چرا که با خودشناسى، خداشناسى تحقق مىیابد و اگر خدا را شناختیم، خود را ساختهایم.
در آغاز باید دید چرا پدید آمدهایم؟ و هدف از پیدایش و خلقت ما چیست؟ خداوند در قرآن کریم تصریح کرده است که:« و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون، من جن و انس را نیافریدم، جز براى این که عبادت کنند.»
در تفاسیر زیادى «لیعبدون» به معناى «لیعرفون» آمدهاست، یعنى هدف از خلقت شناخت است وگرنه عبادت فقط نماز و روزه و در سجاده نشستن و خدا را نیایش کردن نیست. نماز و روزه و ...، شعبهاى ازعبادت است که عبادت اجتماعى اهمیتش کمتر از آنها نیست ، زیرا درآن جا انسان فقط به خود مىاندیشد، وعبادت در معناى گستردهتر با دیگران و به دیگران اندیشیدن است. عبادت، دردشناسى و دردزدایى است. ...
ادامه مطلب...
ماه رمضان فرارسید ...
رمضان اسمى از اسماء الهى مى باشد و نبایستبه تنهائى ذکر کرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا مى دهیم.
رمضان از اسماء الله است
هشام بن سالم نقل روایت مى نماید و مى گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم.
فقال علیه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا یجیى و لا یذهب و انما یجیىء و یذهب الزائل و لکن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فیه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عیدا و کقوله تعالى فى عیسى بن مریم (علیهما السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائیل.
امام علیه السلام فرمود: نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است که نمى رود و نمى آید که شىء زائل و نابود شدنى مى رود و مى آید، بلکه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم اسم الله مى باشد، و ماه رمضان ماهى است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) روایتشده که حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لکن قولوا شهر رمضان فانکم لا تدرون ما رمضان» شما به راستى نمى دانید که رمضان چیست (و چه فضائلى در او نهفته است)
واژه رمضان و معناى اصطلاحى آن
رمضان از مصدر «رمض» به معناى شدت گرما، و تابش آفتاب بر رمل... معنا شده است، انتخاب چنین واژهاى براستى از دقت نظر و لطافتخاصى برخوردار است. چرا که سخن از گداخته شدن است، و شاید به تعبیرى دگرگون شدن در زیر آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش،زیرا که رمضان ماه تحمل شدائد و عطش مى باشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان یا گرماى شدید روزهاى طولانى تابستان.
و عطش دیگر حاصل از نفس سرکشى که پیوسته مى گدازد، و سوزشش براستى جبران ناپذیر است. در مقایسه این دو سوزش، دقیقا رابطه عکس برقرار است، بدین مفهوم که نفس سرکش با چشیدن آب تشنهتر مى گردد، وهرگز به یک جرعه بسنده نمى کند، و پیوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذیر جهت ارضاى تمایلات خود وا مى دارد. و در همین رابطه است که مولوى با لطافت هرچه تمامتر این تشبیه والا را به کار مى گیرد و مى گوید:
آب کم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست تا سقا هم ربهم آید جواب تشنه باش الله اعلم بالصواب زین طلب بنده به کوى حق رسید درد مریم را به خرما بن کشید .
اما از سوى دیگر، عطش ناشى از آفتاب سوزان سیرى پذیر است، و قانع کننده. ... ادامه مطلب...
«« و یژه برنامه شهادت رجایی وباهنر»»
هشتم شهریور، یادآور کوچ دو پرستوی بالا رفته تا افق عرش، رجایی و باهنر است. دو معلم بزرگ عمل نه شعار، دو آموزگار وارسته که پیشه شان انسانیت و خلوص بود. به روح دردمند و آزاد شده آلاله های خونین هشتم شهریور ماه ١٣٦٠ سرزمینمان سلام و درود می فرستیم.
***********************
شهادت تحفه قدسى است؛ میراث مقدس اولیاء و ابرار است؛ باب خاص بهشت است. این تحفه را به هدایت هر کس نبرند و این ارث را ارزانى سفلگان نمى کنند و این در را جز به روى خاصان و خالصان نمى گشایند.
تاریخ شهادت، از هابیل تا امام حسین (ع) و از حسین (ع) تا امروز، مکرر بر این حقیقت مهر تایید زده است که در مسلح عشق جز نکو را نکشند. در تاریخ هر ملتى نشیب و فرازهاى تلخ و شیرینى وجود دارند که بعضاً تعیین کننده سرنوشت و سازنده فرهنگ آن ملت مى باشند. تحقق نظام جمهوری اسلامى در ایران به رهبرى امام خمینى (ره)، بزرگمردى که جهان، مانند او را کمتر به خود دیده است و جان فشانى هاى فرزندان فداکار این مرز و بوم، بزرگترین و عظیم ترین فراز تاریخ ماست، که داراى خاطرات تلخ و شیرین زیادى است .
رجائى و باهنر دو شهیدى که همواره در سنگرهاى مختلف فکرى، آموزشى و سیاسى، همکار و همرزم بودند، تا آنجا که در کنار یکدیگر به آتش کین منافقان سوختند و فصلى از شهادت را به نام هفته دولت در تاریخ انقلاب گشودند.
پس از عزل بنی صدر از ریاست جمهوری، دشمنان انقلاب با از میان بردن مسئولین نظام قصد براندازی حکومت اسلامی را در سر می پروراندند. در این راستا، فاجعه هفتم تیر سال ١٣٦٠ و شهادت آیت الله بهشتی و ۷۲ تن از یاران انقلاب ثمره تصمیم شیطانی استکبار جهانی و دشمنان جمهوری اسلامی بود.
پس از آن، گرچه عکس العمل سریع، قاطع و انقلابی حضرت امام خمینی (ره)، هر گونه ابتکار عمل را از دشمنان سلب نمود ولی کار به زعم دشمنان هنوز به اتمام نرسیده بود و طرح نابودی مسوولان طراز اول مملکت، در رأس فعالیت آنها قرار داشت. بدین ترتیب واقعه هشتم شهریور همان سال به وقوع پیوست و رئیس جمهور محبوب، محمد علی رجایی و نخست وزیر متفکر و دانشمندش، حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر در انفجار دفتر نخست وزیری به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
شهید رجایی پس از پیروزی انقلاب، مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و به دنبال تمایل مجلس، در مرداد ماه ١٣۵٩، به عنوان اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران به مجلس معرفی و برگزیده شد. سرانجام به دنبال عزل بنی صدر، شهید رجایی به ریاست جمهوری انتخاب شده بود.
شهید باهنر نیز با داشتن سابقه مبارزاتی در عرصه انقلاب با فرمان حضرت امام، به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نمایندگی مردم کرمان در مجلس خبرگان قانون اساسی، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و به وزارت آموزش و پرورش رسید و پس از انتخاب شهید رجایی به ریاست جمهوری، به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شد و با رأی قاطع مجلس، کابینه خود را معرفی کرده بود.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.
زندگینامه خود نوشت شهید رجایی
من محمد علی رجایی در سال 1312 در قزوین در خانوادهای مذهبی متولد شدم. پدرم شخصی پیشهور بود و در بازار مغازه خرازی داشت. در چهار سالگی او را از دست دادم و مسئولیت اداره زندگی ما به عهده مادر و برادرم افتاد، برادرم در آن موقع 13 سال داشت.
من، طبق معمول به دبستان میرفتم؛ درسم را ادامه داده تا موفق به اخذ مدرک ششم ابتدایی شدم. بعد از آن به کار در بازار پرداختم و شاگردی را از مغازه دائیام که خرازی بود، شروع کردم. حدود 14 سال داشتم که قزوین را به قصد تهران ترک گفتم، در تهران، ابتدا در بازار آهن فروشان به شاگردی مشغول شدم و مدتی را هم به دستفروشی گذراندم. بعد از مدتی دستفروشی، رفتم به تیمچه "حاجبالدوله" چند جایی شاگردی کردم و مجددا به دستفروشی پرداختم که مصادف شد با دوران حکومت رزمآرا. روزی رزمآرا تصمیم گرفت که دستفروشهای سبزهمیدان را جمع کند و این باعث شد که بساط کاسبی ما را هم جمع کردند. همان موقع نیروی هوایی با مدرک ابتدایی برای گروهبانی استخدام میکرد و من هم با مدرک ششم ابتدایی، برای گروهبانی، وارد نیروی هوایی شدم.
27 سال با آیت الله طالقانی
بعد از مدتی با فدائیان اسلام همکاری میکردم و در جلسات آنان شرکت داشتم. مصدق هم فعالیتش در همان موقع در اوج بود و ما جذب این شعار فدائیان اسلام شدیم که میگفتند:"همه کار و همه چیز تنها برای خدا" و "اسلام برتر از همه چیز است و هیچ چیز برتر از اسلام نیست" و بالاخره اینکه "احکام اسلام باید مو به مو اجرا شود."
بعد از 4سال اول نیروی هوایی که 28 مرداد اتفاق افتاد و من به همراه عده زیادی از افراد نیروی هوایی تصفیه شدیم و رفتیم به نیروی زمینی، در آن یک سال مبارزه، بچههایی با ما تبعید شده بودند. برای این که برگردیم به نیروی هوایی، ارتش هم بعد از مدتی ناچار شد بگوید اگر نمیخواهید، استعفا بدهید و ما هم بهترین فرصت را دیدیم و استعفا کردیم. مسالهای که باید عرض کنم، این که به موازات این حرکت، از همان سالی که به نیروی هوایی آمدم، با آقای طالقانی آشنا شدم و تقریبا هرشب جمعه را در مسجد هدایت بودیم و هر روز جمعه ایشان یک جلسه داشتند در خانیآباد، منزل یک نانوایی بود و ما هم در خدمتشان بودیم و میتوانم بگویم حدود 27 سال از نظر مسائل مذهبی و طرز تفکر و غیره، تحت تعلیم مرحوم طالقانی بودم و فکر میکنم از هر کسی به ایشان نزدیکتر بودم.
50 روز در زندان
مهندس بازرگان درماه رمضان ما را دعوت کرد به افطار و نهضت آزادی ایران اعلام کرد که ما جزء نفرات اولی بودیم که در نهضت ثبت نام کردیم.
سپس کمکم به عنوان عضو نهضت آزادی در دبیرستان کمال مشغول تدریس بودم. در 11 اردیبهشت سال 1342 شناسایی شدم و به وسیله ساواک در قزوین دستگیر شدم و بعد از دستگیری منتقلم کردند به زندان و 15 خرداد 1342 را من در زندان قزوین بودم که عدهای هم با من در آنجا زندانی شدند در رابطه با15 خرداد؛ از جمله برادران, امانی بود. پنجاه روز آنجا زندان بودم تا اینکه به قید کفیل از زندان آزاد و بعد از محاکمه تبرئه شدم.
ستاد نماز جمعه
در سال 1346 با دوستانی که در زندان بودیم. من و آقای فارسی و آقای باهنر، سه نفری یک تیم شدیم و بقایای هیات موتلفه را اداره میکردیم.
بسیاری از این برادران که ستاد نماز جمعه را تشکیل میدهند آن موقع جزء سرشاخههای هیات موتلفه بودند که بندههم به نام مستعار امیدوار در آن جلسات شرکت داشتم. جلساتی داشتیم تا اینکه کمکم برادران از زندان بیرون آمدند. کمکم یک سازمان جدید به وجود آمد، برای این که یک پوشش اجتماعی داشته باشد و کار سیاسی هم بکند به نام بنیاد رفاه و تعاون اسلامی نامیده شد.
آقای فارسی رفت خارج؛ سر یک سال، قرار شد که من بروم کارهای آقای فارسی را ارزیابی کنم و اطلاعاتی بدهم و بگیرم و برگردم، پس مردادماه 1350 رفتم به خارج, اول پاریس بعد ترکیه, بعد سوریه؛ و آقای فارسی هم آمد سوریه و ماه همدیگر را آنجا دیدیم.
شکنجه در زندان
با اکثر بنیانگذاران سازمان مجاهدین از دوره دانشگاه و بعدها هم در جلسات مسجد هدایت که پای تفسیر آقای طالقانی بودیم. آشنا شده بودم.در سال 47 یکبار سعید محسن برای عضوگیری به من مراجعه کرد, ولی به علت اختلافاتی که در برداشتمان نسبت به مبارزه داشتیم، من موافقت نکردم به عضویت این سازمان درآیم، منتهی شرعا تعهد کرده بودم که تماس را به هیچکس نگویم . شهید رجایی چون رابطهای نزدیک با مبارزات اسلامی روحانیت داشت و به خصوص در جلسات شهید بهشتی شرکت میکرد و در رابطه با سازمان مجاهدین هم بود، در آذرماه 1353 دستگیر شد و زیر شکنجه قرار گرفت.
ساواک خیلی انتظار داشت که از من اطلاعات زیادی به دست بیاورد. آن سال که من کمیته را میگذراندم، واقعا جهنمی بود که بیست روز تمام مرا میزدند و هیچ مسالهای را هم عنوان نمیکردند و فقط اظهار میکردند که "حرف بزن" یا اینکه روزها چندین ساعت سرم را به پنجههایم به حالت رکوع میبستند و اظهار میکردند که درجا بزنم و اینکه صلیب میکشیدند و میبستند و آویزان میکردند تا اینکه صحبت کنم. ما هم روزها و شبها کتک میخوردیم و 14 ماه این مسئله طول کشید.
یکی از روزهای ماه رمضان، درست نیمه ماه رمضان بود، تولد امام حسن (ع) من را یک روز ساعت 8 بردند تاساعت یک بعدازظهر که هنگام برگرداندن حالم طوری بود که مرا کشان،کشان به سلولم آوردند. آن روز یکی از روزهای خیلی خوب زندگی من بود و خیلی خوشحال بودم که روزه هستم و شکنجه میشوم.یادم هست که در اتاق شکنجه و یا در سلولم بیشتر اوقات آیه "یا منزل السکینه فی قلوب المومنین" را تکرار میکردم. وقتی شکنجه میشدم, مجبورم میکردند که برروی پاهای تاول زده بدوم. آنجا قسمتهایی از دعا را که قوعلی خدمتک جوارحی .... این قسمتهای دعا را تکرار میکردم.
اردیبهشت و خرداد 57 را به صورت تبعیدی در زندان عادی به سر میبردم ( به جرم اقامه نماز جماعت) و آنجا هم برای ما یک کلاس بود و تجربیاتی هم در آنجا اندوختیم. در آبان 1357 روز عید غدیر در سایه مبارزات مردم مسلمان از زندان آزاد شدیم و به این ترتیب دوران بازداشتم را گذراندم.
پس از آزادی از زندان
بعد از آنکه از زندان بیرون آمدم، در تشکیلات انجمن اسلامی معلمان وارد شدم؛ با این تشکیلات کار میکردم تا پیروزی انقلاب. انقلاب که پیروز شد، من هم از همان ابتدا نزدیک به مرکز مبارزه، یعنی مدرسه رفاه و کمیته استقبال امام که در آنجا حضور داشتم و کم و بیش عهدهدار مسئولیتهایی بودم و به عنوان یک خدمتگذار کوچک، حرکت کردم تا انقلاب پیروز شد و در آموزش و پرورش به عنوان مشاور وزیر آموزش و پرورش شروع به فعالیت کردم.
وزیر آموزش و پرورش که استعفا کرد، ابتدا به عنوان کفیل و بعد به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شدم. مدت تقریبا یکسالی وزیر آموزش و پرورش بودم که نسبتا دوره خوبی بود و خوشحال و راضی بودم. نزدیکیهای انتخابات بود که یک شب برادرمان هاشمی تلفن کرد و از من خواست که برای نمایندگی مجلس کاندیدا شوم. ولی من اظهار تمایل کردم که وزارت آموزش و پرورش را حفظ کنم. ایشان پیشنهاد کردندکه "به مجلس بیایید و اگر امکان وزیر شدن نبود، لااقل بتوانید به عنوان نماینده خدمت کنید." حرف ایشان را پسندیدم و کاندیدای نمایندگی شدم و برای نمایندگی مجلس انتخاب شدم.
انتخاب به نخستوزیری
بعد از یکسری گفتگوهایی که اکثر هممیهنان عزیزم مطلع هستند، من به نخستوزیری رسیدم، نخستوزیری را به عنوان یک تکلیف شرعی انقلابی پذیرفتم و از صمیم قلب میگفتم که دارای یک کابینه 36 میلیونی هستم.
انتخاب به ریاست جمهوری را با آرا 13 میلیونی امت حزب الله و شهید داده، ادای تکلیف الهی و رسیدن به فوز عظیم در راه اسلام و خدمت به جمهوری اسلامی میدانستم.
شهید محمدعلی رجایی در سال هشتم شهریور 1360 در حادثه انفجار دفتر نخستوزیری به همراه یار دیرینش محمدجواد باهنر شربت شهادت نوشید.
به مناسبت ایام شهادت شهید محمدعلی رجایی و یار دیرینش محمدجواد باهنر در حادثه انفجار دفتر نخستوزیری تصاویر زیر مربوط به آن شهید بزرگوار منتشر می شود
روحش شاد وراهش پررهرو باد
میلاد با سعادت قائم آل محمد منجی عالم بشریت
حضرت مهدی بر تمام شیعیان
و دوستداران آن حضرت مبارکباد .
محمد(ص) ؛ پیامآور صلح و دوستی
حضرت محمد(ص) پیام آور اسلام صلح و دوستی است، کاملترین انسان و در واقع اشرف المخلوقات همه مخلوقات خداوند است. خداوند همه فضایل و کمالاتی را که مقام بشری قابلیت وصل بدان را دارد به پیامبر اسلام(ص) ارزانی داشته است.حضرت محمد(ص) پیام آور اسلام صلح و دوستی است، کاملترین انسان و در واقع اشرف المخلوقات همه مخلوقات خداوند است. خداوند همه فضایل و کمالاتی را که مقام بشری قابلیت وصل بدان را دارد به پیامبر اسلام(ص) ارزانی داشته است. بنا به تعبیر قرآن مجید او مقام پیامبری را خود کسب نکرده بلکه خداوند او را به این مقام برگزیده است. علاوه بر این، همه فضایل در وجود او فعلیت یافته است. از همین رو مسلمین او را نمونه کامل عیاری برای زندگی بشر می دانند که باید از آن تقلید و تاسی کرد. او انسان کامل است و قرآن مجید خود از او به عنوان نمونه ای یاد کرده است که باید سرمشق قرار گیرد. مسلمین در طول تاریخشان و با اخلاص و عشق و علاقه به شخصی که برگزیده خداوند برای بسط پیام او در روی زمین و نخستین شارح و مفسر کلام او، یعنی قرآن مجید بوده است پیوسته برای تشبه جستن به اعمال و افعال حضرت رسول (ص) و فهمیدن اقوال او تلاش کرده اند. اما برای درک و فهم اهیمت پیامبر(ص) مطالعه بیرونی متون تاریخی مربوط به زندگی آن حضرت کافی نیست. باید از درون منظر اسلامی نیز در آن حضرت نگریست و برای تشخیص جایگاه او در آگاهی دینی مسلمانان تلاش کرد.
در هر یک از زبانهای اسلامی وقتی کسی لفظ پیامبر را بر زبان می آورد این لفظ به معنای محمد (ص) است که از این جهت هرگز نام او برده نمی شود مگر آنکه در مقام دعا به دنبال آن می گویند "صلی الله علیه و سلم" یعنی درود و سلام خداوند بر او باد. حتی می توان گفت که به طور کلی وقت کسی لفظ پیامبر را بر زبان می آورد منظور وی پیامبر اسلام (ص) است. زیرا هر چند در هر دینی بنیانگذار آن دین، که جنبه جنبه ای از عقل کلی است مطلق جنبه، مطلق کلمه، مطلق تجسم می شود با این وصف بانی هر دین بر جنبه خاصی از حقیقت تاکید می ورزد و حتی معرف آن جنبه در سطح جهانی است.
هر چند که عقیده به تجسم در بسیاری از ادیان موجود است وقتی سخن از تجسم به میان می آید، این لفظ به مسیح (ع) اشاره دارد که تحقق این جنبه است و هر چند هر ولی و پیامبری اشراق را تجربه کرده است مطلق اشراق ناظر به تجربه بوداست که برجسته ترین و عام ترین نمونه عینی این تجربه است. به همین صورت پیامبر اسلام (ص) مثل اعلا و تجسم کامل پیامبری و بنابراین به معنایی ژرف، مطلق پیامبر است. در واقع در اسلام هر نوع وحی را گونه ای پیامبری تلقی می کنند که تحقق تمام و کمال آن را باید در محمد (ص) دید.
برای فرد غیر مسلمان فهم اهمیت معنوی پیامبر اسلام (ص) و نقش آن حضرت به عنوان مثل اعلای حیات دینی و معنوی دشوار است به خصوص اگر چنین فردی در فضایی مسیحی رشد یافته باشد. از این بابت، در قیاس با مسیح و بودا، رسالت زمینی پیامبر(ص) آنقدر بشری و آنقدر مستغرق در تحولات فعالیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به نظر می رسد که نمی توان الگویی برای حیات معنوی باشد. به همین دلیل است که این افرادی که امروزه درباره راهنمایان بزرگ معنوی بشریت قلم می زنند نمی توانند فهم و تفسیری همدلانه از پیامبر(ص) داشته باشند. دلیل این مشکل آن است که ماهیت روحانی پیامبر(ص) در ماهیت بشری اش مخفی مانده و رسالت روحانی محض آن حضرت در وظایفش به عنوان راهنمای انسانها و رهبر اجتماع نهان شده است. رسالت پیامبر (ص) این بود که نه فقط راهنمایی معنوی بلکه سامان دهنده یک نظام اجتماعی نوین با همه لوازم یک چنین وظیفه ای نیز باشد و دقیقاً به دلیل همین جنبه وجودی اوست که ساحت معنوی محض آن حضرت از انظار بیگانگان مخفی مانده است.بیگانگان نبوغ سیاسی، قدرت سخنوری و مقام او به عنوان دولتمردی بزرگ را درک و فهم کرده اند ولی معدودی از آنها به درک این مطلب نایل شده اند که آن حضرت چگونه می توانسته است راهنمای دینی و معنوی انسانها باشد و چگونه زندگی آن حضرت می تواند سرمشق کسانی قرار گیرد که مشتاق طهارت و تقدس اند. این معنا به خصوص در مورد دنیای متجدد صدق می کند دنیایی که در آن دین از دیگر حوزه های زندگی جدا افتاده است و در آن بیشتر انسانهای متجدد دشوار می توانند تصور کنند که چگونه ممکن است یک وجود روحانی بتواند در شدیدترین فعالیت سیاسی و اجتمعی نیز مستغرق باشد.
از منظر اسلامی، پیامبر (ص) هم رمز کمال فردی بشری و هم رمز کمال رهبر جامعه بشری است. او مثل اعلای شخص بشری و جامع جماعت بشری است. از این حیث، پیامبر اسلام (ص) در نگاه مسلمانان سنتی دارای اوصافی است که فقط می توان آن اوصاف را به مطالعه گزارشهای سنتی درباره او کشف کرد. بنابراین می توان گفت پیامبر(ص) همان اعتدال بشری است که در حقیقت الاهی فانی شده است. پیامبر(ص) نشانه ایجاد هماهنگی و تعادل میان همه تمایلات موجود در آدمی است که نمی توان بر این تمایلات غلبه کرد مگر اینکه از خود وضع و حال بشری تعالی یافته باشیم. پیامبر(ص) هماهنگی این تمایلات و نیروها را با هدف تاسیس مبنایی که طبعاً به شهود حق و فنای در آن می انجامد به نمایش می گذارد. راه معنوی آن حضرت به معنای پذیرش شرایط بشری است که به منزله بنیادی برای رفیع ترین دژ معنوی، مانوس و مقدس شده است. معنویت اسلامی که پیامبر(ص) اسوه آن است نه به معنای رد و انکار عالم بلکه به معنای تعالی یافتن از آن، از طریق پیوند زدنش به مرکز اصلی و ایجاد نوعی هماهنگی است که طلب ذات مطلق بر آن بنیاد شده است.
منبع: مهر نویسنده: یدالله حاجی زاده
..: آخرین ارسال ها :..
مناسبتها : برگزاری راهپیمایی 22 بهمن 1391در پهنایی
مناسبتها : رزمایش گردانهای واکنش سریع بیت المقدس - پایگاه مقاومت
[عناوین آرشیوشده]
کپی برداری از مطالب وبلاگ فقط با ذکر منبع مجاز میباشد .
All Rights Reserved 2005-2006 © by
RostayPahnaey.parsiblog.com
This Template Designed By Mohammad Bagheri | power ByParsiBlog
wwWw.Theam.TK -
wWw.TMPfa.TK -
wWw.MyBaran.TK
لینک ثابتنظرات شما ()